« گریه می‌کنم »
مختار تاجزی مختار تاجزی


تا عرش پرشکوهء خدا گریه می‌کنم
 
هردم به سوگ شهروفا گریه می‌کنم
 
بر گریه‌های صبح بکنم شام گریه ای
 
در آرزوی روز جزا گریه می‌کنم
 
کجکول مهر به‌‌‌ دوش و سر بنده گی به خاک
 
نجوای عشق به‌‌‌ لب چو گدا گریه می‌کنم
 
ای جان عنایتی بکن و عرض ما پذیر
 
از شوق وصل تو به‌‌‌ خدا گریه می‌کنم
 
رسوایی‌ام به‌‌‌ دشت و بیابیان طنین فگند
 
پنهان ز چشم خلق ز حیا گریه می‌کنم
 
گریان شده زمین ز ندای سرشک من
 
زین پس به طول و عرض فضا گریه میکنم
 

 
 
 
راهی‌ مرا به‌‌‌ معبد و اندر کنشت مباد
هیچگاه مرا چونان و چونین بدسرشت مباد
زیباست باغ و باده و معشوق و شعر و چنگ
هرگز شرار و سیل و غبار سوی کشت مباد
تاراج و ظلم و جور بکنند مفتیان و شیخ
وندر فراز شاخ امید جغد زشت مباد
گر‌ جانیان دین برسند نزد حور خویش
ای خوش مرا که نقش و حضور در بهشت مباد
 
 


فلک عمریست که داغ در سینه دارد
 
به جای عشق هزاران کینه دارد
 
نفس با لطف دهد با خشم ستاند
 
قبای عدل او صد پینه دارد
 
 








June 18th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان